فلاکتزدهایم در این روزهای ابری. دلخوش به آلترناتیوهای هیجاننیانگیزی مثل «کوستیچ! »؛ وینگری در آستانه سیسالگی که کارنامهاش در بهترین حالت او را بازیکنی میانرده نشان میدهد.
دلخوشِ بهبههــا به فجولی و میرِتیهایی که هرچند ارزشمندند اما بعید است گزینهای بهینه در روزهای دشوار و بازیدرآورِ لحظات سختیمان باشند.
امالامراض، سیدنا پاول پوگبا را سرانجام احضار کردیم اما به وقت عسرت و انساج. میخواهیم به زور هم که شده در پیالهی دیماریا عکس رخ یار به تماشا بنشینیم و با قوهی بیبنیهای به نام فوقستارهی صــرب به منسیتی و پیاسجی پزِ «ما هم فوقستاره داریم» بدهیم!
توانمندی فنی و ذهنیتی که نتوانست از دلیخت یووه، حتی همان دلیخت آژاکس را بتراشد چگونه میتواند کیهلو و بارتزالی دیگری خلق کند از برمرها و گاتــــــیها؟
چرا، چرا و چـــــرا شزنی همچنان نفر اول دروازه تیم است. او در شرف 33 سالگی واجد چه ویژگی و ارجحیتی نسبت به هر دروازهبان دیگر است؟ دیدن او در دروازه نخستین زهر و ازلیترین دریغ را به کام طرفداران میدوزد. پرین؟ فراموش کنید! او هرگز وارث افسانهی جیجی نخواهد شد.
از بازیهای تدارکاتی پیش از شروع فصل تا نمایشهای انتقادبرانگیز تیم در سری A و البته سقوط آزاد بیانکونری در لیگ قهرمانان اروپا را یکبهیک رصد کردهایم و از صدر تا ذیل آنها خجول و هراسان شدهایم. از صفآراییهای کذایی در رقابتهای برونمرزی تا نمایشهای اشمئزاز برانگیزِ مقابل ضعفای خودی! این چه شربتِ تلخی بود که این سرمربی به نام یووه تیار کرده است؟ این حجم از خفت و زبونی شایسته یوونتوس نازنین من (ما) نیست.
دیگر هیچ آیه یأسی در یادمان باقی نمانده که قرائت نکرده باشیم، تتمهی هیچ غرولندی در ذهن خسته و بیمارم انباشت نشده که به زبان آورم و هیچ توهمی نمانده که ناامیدانه به امیدی واهی گرهاش بزنم. به هر حال 30 سال است با این تیم زندگی میکنم و صبوری و قرارم طبعاً حد و حرمتی دارد. کاش سهمگینترین اشتباه را بکنم و انگشتنمای خاص و عام شوم اما طلوع سهگانه ناکامی از پشت کوههای آلپ پیداست.